تشرفات به محضر امام زمان(علیه السلام)- (2)

پیشگیری از خطا

سر و وضع اوگواه بود كه مردي زحمتكش و كشاورز است. از روستاهاي اطراف بوده و براي پرسش سؤالي خدمت شيخ مفيد رسيده است. مدتي نگذشت كه ايشان وارد اتاق شدند و آن مرد غريب با اظطراب و شتابِ بسيار پرسش خود را مطرح كرد.
اي‌شيخ !‌ درروستاي ما زني حامله ، فوت كرده است درحالي كه بچه‌ي او در شكمش زنده است .
آيا شكم او را پاره كرده وطفل راخارج كنيم می اين كه هردو را باهم دفن كنيم ؟شيخ مفيد فرمودند :‌ مادر و فرزند را با هم دفن كنيد.
با خدا حافظي به سوي ديار خودش حركت كرد.در ميان راه سواري را ديد كه از پشت سر او به طرف او مي‌تازد.چون نزديك شد، گفت :
«اي‌مرد! شيخ مفيد فرموده كه شكم آن زن را پاره كنيد ، طفل را بيرون آوريد ، آنگاه وي را دفن كنيد.»
صفا و صميميت آن مرد موجب شد كه نگاهي پر ازمحبت واخلاص به سوار كند و با تشكر فراوان از وي جدا شد. به محل خود رسيد و طبق دستور فرستاده‌ي شيخ عمل كرد. سالها از اين ماجرا گذشت . روزي آن مرد وطفل چند ساله خدمت شيخ رسيدند و ازلطف وپيغام مجدد ايشان سپاسگزاري كردند. شيخ مفيد با تعجب فراوان فرمودند:
امّا من كسي رانفرستادم، نه..نه.. هيچ به خاطرندارم.
پس از تأمل فراوان سيماي سپيد وي به گل نسشت و شبنم شور واشتياق بررخسار ايشان نمايان شد وفرمودند:آن شخص حضرت وليجعصر (عجّل‌‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشّريف) بوده‌اند. آري آن حضرت مانع خطا و لغزش من درفتوا شده‌اند...
اكنون كه در احكام شرعي وبيان احكام الهي خطا مي‌كنم ،‌همان بهتركه فتوا ندهم. شيخ به خانه‌ي خود رفت و در را بست و ديگر بيرون نيامد.ناگاه ازطرف حضرت ولي عصر(عجّل‌‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشّريف) نامه‌اي براي شيخ آمد كه:‌
برشما است كه فتوا بدهيد وبرماست كه شما را استواركرده ونگذاريم درخطا بيفتيد.
ازآن پس بارديگر آن عالم رباني برمسند فتوا نشستند وبه پرسش‌هاي فقهي مردم پاسخ دادند. ‌
منبع:قصص العلماء